مهرسا عشق همیشگی بابا

45 روزگی مهرسا جون بابا

سلام عزیزم  امروز تقریبا 45 روز از روزی که خدا تورو به ما هدیه کرد میگذره چقدر زود میگذره این روزا . انگار با حضور تو دیگه مشکلات با ما خداحافظی کردن . نه خدایا این بچه ها هستن که باعث میشن ما مشکلات راحتتر تحمل کنیم . چقدر خوبه که دوتا بچه مثل مهرزاد و مهرسا توی زندگی من هستن.
21 آذر 1395

بدون عنوان

روز سه شنبه چهارم آبان ماه 1395 روز داشت به نیمه میرسید . دل تودلم نبود داشتم کم کم دلشوره میگرفتم. رادیو مناجات قبل از اذان ظهرشو تموم کرده بود منتظر اذان بودیم که همه الله اکبر رو شنیدن و من بزرگی خدارو با چشم خودم دیدم  . دیدم که خدا چقدر بزرگه بازم خدا بزرگیشو به من ثابت کرد. خدا جون شکرت همیشه گفتم  بازم میگم. الله اکبر از این همه قدرت و عظمت. خدارو شکر که هم بچه و هم مادرش صحیح و سالمن.
28 آبان 1395